قشنگ ترین لحظه...

ساخت وبلاگ

14 خرداد سال98 یه روز خاص برای من بود شب این روز لحظه شماری میکردم کی تولدم رو تبریک میگی خدا یعنی چی میشه یادش مونده یا نه؟ دومین سالی هست که قراره تولدم کنارم باشه میاد پیشم یا اینکه نمیاد؟انواع سوالات از ذهنم عبور می کرد. خدای من صبح شد تولدم تبریک نگفت نا امید شدم ولی یادمه شب بهش زنگ زدم گفت با مامان رفیتم بیرون حدس زدم که رفتن خرید ولی چرا چیزی نگفت درعین ناباوری ساعت 11زنگ زد درست یک ساعت قبل از به دنیا اومدنم واقعا حس عالی بود از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم دلم میخواست الان پیشم بود بغلش میکردم ولی نبود. نزدیک غروب بود که رسید در خونه وایییییی یعنی اومده پیش من تازه با یه سوپرایز بهتر از این دیگه نمیشد. واقعا از بهترین شریک زندگیم بخاطر قشنگ ترین لحظاتی که برام ساخت با تمام وجود ممنونم 

دلبندم......
ما را در سایت دلبندم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : saeidkoohi بازدید : 152 تاريخ : جمعه 31 خرداد 1398 ساعت: 6:10